کلبه ای کاه گلی ..... موطنی رویائیست
بالاخره بعد از كلي تنبلي امروز مي خوام كمي از بهشتي كه توش بدنيا اومدم بنويسم .
بالاروچ اسم زادگاه منه . روستايي كه براي اولين بار پرتوهاي خورشيدشو به بدنم تابوند
و براي اولين بار صداي شرشر آب و برخورد شاخ و برگ درختانو همراه با صداي
پرنده هاي مختلف با گوشم آشنا كرد . وهواي پاك كوهستان رو به سينه ام هديه داد .
اما بالاروچ نمي دونست با اين لطفش داره منو بيچاره ميكنه . آره بعضي وقتا آدمارو
محبت و خوبي از بين ميبره . روستاي زيباي بالاروچ وقتي حسگرهاي تازه متولد شده
منو با طبيعت بكر و سالم خودش كاليبره كرد منو بد عادت كرد . ديگه آب و هواي كثيف
شهر برام غير قابل تحمله . شنيدن صداهاي ماشين آلات واسه گوشهايي كه صداهاي
زيباي طبيعت براش تعريف شده خيلي سخته.
بگذريم آدم نبايد نمك نشناس باشه يك كم هم از خود بالاروچ بگم :
بالاروچ يا روچ عليا روستاييست وصف ناپذير كه در دامنه البرز چون نگيني ميدرخشد .
از ويژگيهايي كه بالاروچ را جزو روستاهاي زيباي الموت قرار داده مي توان وجود
آبشارها و چشمه هاي متعددي را ذكر كرد كه مستقيما از برفهاي تمام فصل قله كوه
سرچشمه ميگيرد .آبهاي زلال و سردي كه گواراتر از هر آب معدني همچون رودخانه اي
از ميان روستا ميگذرد .غرب و شرق اين روستا به دو دره عميق متصل ميشود .
عمق اين دره ها آنقدر است كه رودخانه انتهاي دره همچون نخي مارپيچ ديده ميشود .
كه بعد از اين دره ها از طرف شرق به روستاي زيباي ورك و از غرب به روستاي
پايين روچ ميرسيم . اين سه روستا موازي با هم در سه دامنه قرينه يك كوه قرار
گرفته اند و شباهت زيادي با هم دارند اما هيچكدام به اندازه بالاروچ از نعمت آب فراوان
برخوردارنيستند .بالاروچ از شمال با شيب نسبتا تندي به رودخانه شاهرود ميرسد و در
كنار رودخانه به روستاهاي خوبان و زوارك و نسا و سيليكان ميرسيم .
از سمت جنوب به قلل البرز و در پشت آنها منطقه طالقان منتهي ميشود . فاصله تقريبي
بالا روچ از قزوين 130 كيلومتر است . مرقد امازادگان ايوب و ذكريا هم در اين
روستا قرار دارد . ضمنا قسمتي از داستان تاريخي عزيز و نگار هم در بالاروچ اتفاق
افتاده كه كل احمد بالاروچي هم يكي از شخصيتهاي اين داستان عاشقانه منطقه الموت و
طالقان است . بالاروچ روستاييست تقريبا ييلاقي چون زمستانهاي سختي دارد . در
تابستان جمعيت اين روستا به بالاي 100 خانوارميرسد اما در زمستان حدود 2 خانواده
در آن ساكن هستند ومتاسفانه همين امر باعث تداخل فرهنگ شهر نشيني دراين روستا
شده و بافت روستايي و طبيعي اين روستا در حال تخريب است .